به جهان مجازی خوش آمدید
درباره وبلاگ


باران باش و ببار ، نپرس پیاله های خالی از آن کیست . . . .

پيوندها
درد دل
جدیدترین برنامه و بازی های دنیا
دنیای عکس و رویداد ها
مشهد 2رپ
درد دل
معرفی رشته مهندسی نرم افزار
عاشقانه
ردیاب خودرو
همسریابی
درگاه واسط

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان به جهان مجازی خوش آمدید و آدرس virtualworld.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 290
بازدید کل : 72688
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


 
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 15:36 :: نويسنده :

 

 

لبخـــند بزن....

برآمدگی گونه هایت توان آن را دارند که امید رفته را باز گردانند،

گاه قوس کوچکی میتواند معماری بنایی را نجـــات دهد.......!
 

 
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 15:35 :: نويسنده :

 

 
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده :

آه عزیزم
اگر میدانستم
توی این روزها و ماه ها
تنها آهی به یادم...
اشکی...
و یا دستت
به سمت گوشی...
و یا تنها خواسته ای
یکبار دیگر
صدایم را...
باور کن
چنان مسیح
میبخشیدم...
تو که می دانی
تو که می دانی...
از کتاب نتهای خارج: فرامرز فرحمهر

 
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده :

خانوم و آقای محترم!
اگر عاشق کسی هستید که به دوست داشتن اعتقاد دارد
و عشق را رد میکند
قبل از آنکه فردا به فرد دیگری علاقه مند شود
ترکش کنید!
من گل و گیاه و خواب راحت و پول و انسانها را دوست دارم
و ممکن است فردا طبعم عوض شود!
اما در مورد کسی که عاشقش باشم
میلم عوض نخواهد شد!
این شعار نیست...
از کتاب نتهای خارج: فرامرز فرحمهر
 

 
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده :

دیگه اشکامو بهت نشون نمیدم
جای نقاشیاتم تکون نمیدم
دیگه هرچقدر کنارمن نباشی
به خودم اجازه جنون نمیدم
دیگه روی میز، برات گل نمیذارم
ادای مجنونارم در نمیارم
هرچی خاک نشسته باشه تو اتاقت
بخدا یه ذره شم برنمیدارم

نمیخوام برام بمیری
تو فقط بگو نمیری

دیگه نامه های بازم نمیخونم
شبا که دیر کنی بیدار نمی مونم
تا بخوای به هیچ کسی چیزی نمیگم
نمیگم چشمای تو کرده دیوونم

نمیخوام برام بمیری
تو فقط بگو نمیری

دیگه از تو هیچ سوالی نمی پرسم
بی خبر می مونی از شبای غصم
دیگه هر چی اتفاق بد بیفته
نمیتونی بخونی از توی قصه ام
دیگه راه به راه برات گل نمی چینم
شب تا صبح خواب چشاتو نمیبینم
شبا که با قهوه و غصه بیداری
حتی، بی صدا کنارت نمیشینم
نمیخوام برام بمیری
تو فقط بگو نمیری
(مریم حیدرزاده).
 

 

 

 
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده :

هر وقت زندگی یه ضربه بهت زد...

آروم لبخند بزن و بهش بگو:

جوجه همه زورت همین بود؟!

 

 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه


دختر كوچكی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت.  با اینكه آن روز

صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ، دختر بچه طبق معمولِ همیشه

، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر كه شد،‌ هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی

درگرفت. مادر كودك كه نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان

بترسد یا اینكه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد. تصمیم گرفت كه با اتومبیل

بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی كه آسمان را مانند

خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش

حركت كرد. اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد كه مثل همیشه

پیاده به طرف منزل در حركت بود، ولی با هر برقی كه در آسمان زده میشد

، او می ایستاد، به آسمان نگاه می كرد و لبخند می زد و این كار با هر دفعه

رعد و برق تكرار می شد.
زمانیكه مادر اتومبیل خود را به كنار دخترك رساند، شیشه پنجره را پایین كشید

و از او پرسید : " چكار می كنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟"

دخترك پاسخ داد: " من سعی می كنم صورتم قشنگ بنظر بیاید،

                                        چون خداوند دارد مرتب از من عكس می گیرد."

لبخنـــد زیباترین هدیه خداوند اسـت
 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 20:38 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه



 




 
 بعضی اوقات که آدم دلش میخواد یکیو خفه کنه

 

یه افسر پلیس ماشین پرسرعتی رو متوقف می کنه.


افسر میگه: من سرعت 80 مایل در ساعت رو برای ماشینتون ثبت کردم.


راننده میگه: خدای من، من ماشینو رو سرعت 60 مایل کروز کرده بودم. فکر کنم

رادارتون نیاز به تنظیم داره.


همسر مرد درحالی که داره بافتنی می بافه و سرش پایینه میگه: عزیزم

لوس نشو.
خودت می دونی که این ماشین سیستم کروز نداره.


افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه می کنه راننده رو می کنه

به زنش و زیر لب می غره

 

بقیه در ادامه مطلب




ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 20:25 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه

 
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 21:34 :: نويسنده :

   در زمستانی سرد با دلی رفته ز دست         

  زیر لب میخوانم کاش میشد به تو گفت                      
   که تو تنها سخن شعر منی                       
      تو نرو                         
      دور نشو از برمن                  
    توبمان تا که نمیرد دل من